چرا ما ازمرگ میترسیم؟
از ابوذر غفاری رحمة الله علیه پرسیدند: «چرا مردم از مرگ میترسند و بدشان میآید؟!»، پاسخ داد: «مردم خانۀ دنیای خود را آباد و خانۀ آخرت خود را ویران کردهاند، و کسی خوشش نمیآید که از آبادانی به ویرانی برود!»
الف - یکی از مهمترین علل ترس یا بد آمدن از مرگ، نشناختن حقیقت مرگ میباشد؛ چنان که امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام فرمودند: «النّاسُ أعداءُ ما جَهِلوا - مردم، دشمن چیزى هستند که نمىدانند» (نهج البلاغة: الحکمة 172).
ب - خداوند متعال در قرآن مجید فرمود:
1- موت (مرگ) را نیز چون حیات، خلق نموده است: «خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ - موت و حیات را خلق نمود» (المُلک، 2)
2- و فرمود: «کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ - هر انسانی (هر جانداری) چشنده مرگ خواهد بود، سپس به سوی ما بازگردانده میشوید» (العنکبوت، 57).
3- و فرمود:
«قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (الجمعة، 8)
- بگو این مرگی که از آن فرار میکنید سرانجام با شما ملاقات خواهد کرد، سپس به سوی کسی که از پنهان و آشکار با خبر است برده میشوید و شما را از آنچه انجام میدادید خبر میدهد.
محبّت
از جمله مهمترین دلایل ناخوشایندی از مرگ، جایگزینی محبّت دنیا و متاعش، به جای محبّت خداوند سبحان و اولیایش میباشد که شوق لقاء را میگیرد و البته جدایی از محبوب، ترس نیز دارد. فرمود:
«وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ» (البقره، 165)
- بعضی از مردم معبودهائی غیر از خداوند، برای خود انتخاب میکنند، و آنها را همچون دوست داشتن خدا دوست میدارند، اما (محبوب غایی) شدت محبّت آنها که ایمان دارند، به خداوند است و آنها که ستم کردند (و معبودی غیر خدا برگزیدند) هنگامی که عذاب خدا را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمام قدرت به دست خدا است، و او دارای مجازات شدید است.
فرمود: «إِنَّ هَؤُلَاءِ یُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَیَذَرُونَ وَرَاءَهُمْ یَوْمًا ثَقِیلًا» (الأنسان، 27)
- بی تردید اینان دنیای زودگذر را دوست دارند و روز هولناک و سختی را که پیش رو دارند وامی گذارند.
*- سختی مرگ یا جان کَندن، همان سختی بریدن و جدا شدن از تعلقات و محبوبها میباشد، نه یک سختی جسمی و مادی. آیا کسی که در یک آن سکته کرده و مُرده -یا در حال خواب عمرش به پایان رسیده - یا مدتی در کُما بوده و مُرده، آرام و بیدرد مُرده است، اما کسی که در راه خدا به میدان رفته، روی مین رفته، یا با شلیک موشکها و بمبها، تکه تکه شده است، خیلی درد کشیده است؟! خیر! بلکه بندۀ هوای نفس، دوستدار دنیا، کسی که به زندگی و نعمات مادی دلخوش کرده و به محبوس بودن در زندان تَن خو کرده است، هنگام جدایی از محبوبها و تعلقاتش، رنج و عذابی سخت میکشد، و آن که محبوبش الله جلّ جلاله بوده و در سفر زندگی در دنیا نیز مقصدش معاد و قرب الی الله بوده، به آرامی و با خوشحالی از این دنیای فانی میرود. به قول حافظ رحمة الله علیه:
بیا که قصرِ اَمَل (آرزو) سخت سست بنیادست
بیار باده که بنیادِ عمر بر بادست
غلامِ همتِ آنم که زیرِ چرخِ کبود
ز هر چه رنگِ تعلق پذیرد آزادست.
ترس از مرگ
"مرگ"، عظیمترین حادثهای است که برای یک انسان زنده رخ میدهد؛ اما مواجه با این حادثۀ عظیم، به خودی خود ترس ندارد؛ بلکه آدمی از کَنده شدن از تعلقاتش و دوری از محبوبهایش میترسد که شدیدترین این تعلقات و محبّتها، به بدن خودش میباشد که ابزار حیات او در دنیاست؛ و البته از آن چه برای خودش برای پس از مرگ تصور میکند و انتظارش را دارد نیز بیشتر میترسد.
*- یهودیان، همیشه انحصار طلب بودند! مدعی شدند که «خدا فقط ما را دوست دارد و فقط ما خدا را دوست داریم»؛ خدا هم فرمود: «اگر گمان میکنید که چنین است، از خدا طلب مرگ کنید و البته هرگز چنین آرزویی نمیکنید، چرا که خود میدانید چه کردید»:
«قُلْ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ * وَلَا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ» (الجمعة، 6و7)
- بگو ای یهودیان! اگر گمان میکنید که شما دوستان خدا غیر از مردم هستید، آرزوی مرگ کنید اگر راست میگوئید! (تا به لقای محبوبتان برسید) * ولی آنها هرگز تمنای مرگ نمیکنند به خاطر اعمالی که از پیش فرستادهاند، و خداوند ظالمان را بخوبی میشناسد.
مرگ دوستداشتنی:
پایان سفر و رسیدن به مقصد مطلوب، دوست داشتنی است - پایان فراق محبوب و رسیدن به وصال و لقای او، دوست داشتنی است - کَندن یک لباس کهنه، ضخیم و بدبو و پوشیدن یک لباس زیبا، لطیف و خوشبو، دوست داشتنی است - خلاصی از زندان تَن و رسیدن به آزادی، دوست داشتنی است و بالاخره آن که کنار رفتن حجابها و دیدن حقایق عالَم هستی و کسب معارف، دوست داشتنی است و اینها همه وقایع و حالاتی است که پس از مرگ رخ میدهد.
*- بنابراین، نه تنها همگان از مرگ نمیترسند، بلکه خداشناسان، خداپرستان و خدا دوستان، برای پایان این سفر و رسیدن به مقصد و مقصود، همچون هر مسافری که به مقصدی روان است، روزشماری میکنند؛ چنان که مجاهدان راه خدا، همگی «شهادت طلب» میباشند و هنگامی که پروردگارشان آنها را میخواند و میفرماید:
«یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً * فَادْخُلِی فِی عِبَادِی * وَادْخُلِی جَنَّتِی» (الفجر، 27 تا 30)
- تو ای روح آرام یافته * به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است * و در سلک بندگانم (در میان بندگان خالص من) داخل شو * و به بهشت من داخل شو.
آنها با شادی و مشتاقانه از این جهان پرواز مینمایند.